گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد چهاردهم
127 ...«( البروج ) »




سوره هشتاد و پنجم
اشاره
صفحه 100 از 252
سورة البروج- این سوره مبارکه مکّی است.
عدد آیات- بیست و دو آیه به اجماع مفسرین.
عدد کلمات- یکصد و نه.
عدد حروف- چهار صد و هشت.
فی فرائضه فانّها سورة النّبیّین کان محشرة و « وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ » ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- عن الصادق علیه السّلام: من قرء
موقفه مع النّبیّین و المرسلین و الصّالحین.
را در نمازهاي واجب، پس به درستی که آن سوره « وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ » فرمود حضرت صادق علیه السّلام: هر که قرائت کند
پیغمبران است.
.«1» میباشد حشر او و موقف او با انبیاء و رسولان و شایستگان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ چون حق تعالی ختم سوره سابقه به ذکر مؤمنان فرمود، افتتاح این سوره نیز به ذکر مؤمنان اصحاب اخدود
میفرماید:
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، (چ حیدري 1391 هج)، ص 150 )
ص: 128
[سوره البروج ( 85 ): آیه 1] ... ص : 128
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ ( 1
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ: سوگند به آسمان که صاحب برجهاست.
-1 مراد بروج دوازدهگانه است: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدي، دلو، حوت. و آنها مشابه
قصورند در ارتفاع منازل. و ماه در هر برجی دو روز کسري میباشد و آفتاب در هر برجی یک ماه.
-2 مراد کواکب عظامند و تسمیه آن به بروج، جهت ظهور آنهاست.
-3 مراد ابواب سماواتند که نوازل از آن بیرون آیند.
-4 مراد از بروج آسمان، قصرهاي در آنند که از طلاي سرخ و زبرجد سبز و نقره سفید و گوهر و مرواریدند، و آن مواضع عبادات
ملائکه است، چنانچه زمین مساجد آدمیان است.
-5 شیخ مفید (رضوان اللّه علیه) در اختصاص از ابن بابویه (رحمه اللّه) به اسناد خود از اصبغ بن نباته از ابن عباس نقل میکند که
فرمود رسول خدا:
ذکر خداي عز و جل عبادت، و ذکر من عبادت، و ذکر علی عبادت، و ذکر ائمه از اولاد او عبادت است. و قسم به آن کسی که مرا
مبعوث ساخته به نبوّت و قرار داده مرا بهترین مخلوقات، به درستی که وصی من افضل اوصیا، و او حجت خداست بر بندگان او، و
خلیفه او بر خلق او، و از اولاد او است ائمه هدي بعد از من، بواسطه ایشان حبس فرماید خدا عذاب را از اهل زمین، و به سبب ایشان
نگهدارد آسمان را که واقع نشود بر زمین، مگر به فرمان او، و به ایشان نگهدارد کوهها را که متزلزل نشود، و به ایشان سیراب نماید
خلق را از باران، و بایشان بیرون آورد نبات را. ایشان اولیاء خدایند به حق و خلفاي او به صدق. عدّه آنها عدّه ماهها، و دوازده [نفر
خدا سوگند خورد به آسمان صاحب بروج. ابن عباس « وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ » : ندبه عدد نقباي موسی بن عمران. بعد تلاوت فرمود
صفحه 101 از 252
سؤال کند، حضرت
ص: 129
.«1» فرماید: اما آسمان من هستم و اما بروج، ائمه بعد از من، اول ایشان علی و آخر ایشان مهدي علیهم السّلام
[سوره البروج ( 85 ): آیه 2] ... ص : 129
( وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ ( 2
وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ: و قسم به روز وعده داده شده که روز قیامت است و خلایق در آن مجازات خواهند یافت بر وفق اعمال.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 3] ... ص : 129
( وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ ( 3
وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ: و سوگند به هر که حاضر شود در این روز از مکلّفان و غیر آن و به آنچه حاضر کرده میشود در آن از عجائب
و غرایب.
بیان- در این دو کلمه وجوهی است: 1- شاهد، خدا و مشهود، بنده یا به عکس. چه بنده شاهد است به وجود او
و فی کلّ شیء له آیۀ. تدلّ علی انّه واحد. 2- شاهد، اللّه و مشهود، کلمه لا اله الا اللّه.
.«2» -3 شاهد، حضرت پیغمبر (انّا ارسلناك شاهدا و مبشّرا) و مشهود، قیامت
زیرا جمعه گواهی دهنده .«3» -4 از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام مروي است: شاهد، روز جمعه و مشهود، روز عرفه است
است بر هر عاملی که در آن عملی نماید. و در حدیث است که طلوع نکند آفتاب بر روزي و
__________________________________________________
.223 - 1) الاختصاص (نشر جامعه مدرسین- قم)، ص 224 )
. 2) معانی الاخبار (چ حیدري 1379 هج) ص 299 روایت 5 و 7 )
.6 ،3 ، 3) معانی الاخبار (چ حیدري 1379 هج) ص 299 روایت 2 )
ص: 130
.«1» غروب نکند بر روزي افضل از روز جمعه
-5 شاهد، روز عید قربان و مشهود روز عرفه.
-6 شاهد، ملک موکل بر بنی آدم در دنیا، و مشهود، قیامت است.
-7 شاهد کسانی که بر مردمان گواهی دهند و مشهود، آنان که بر آنها گواهی دهند.
-8 شاهد، امّت مرحومه و مشهود، امم سابقه.
-9 شاهد، انبیاء و مشهود، پیغمبر ما.
-10 شاهد، حجر الاسود و مشهود، حاجیان.
-11 شاهد ایّام و لیالی و مشهود، بنی آدم.
-12 شاهد، آدم ابو البشر علیه السّلام و مشهود، بنی آدم.
به هر تقدیر جواب قسم این است:
صفحه 102 از 252
[سوره البروج ( 85 ): آیه 4] ... ص : 130
( قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ ( 4
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ: هر آینه هلاك شدند و ملعون گشتند صاحبان شکافهاي در زمین، یعنی جماعتی که حفرهها در زمین
کندند.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 5] ... ص : 130
( النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ ( 5
النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ: اصحاب آتشی که صاحب هر چیز بود که به آن افروخته میشد. این وصف آتش است به عظم و کثرت آنچه
لهیب به آن مرتفع میشد از هیزم و ابدان مؤمنان، چه هیچ آتشی خالی از وقود نیست، یعنی
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج)، ج 5، ص 466 )
ص: 131
گیرانه.
واقعه اصحاب اخدود- در منهج- از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت شده: جماعتی مشرك بودند از اصحاب ذو
نواس یمنی، و در زمان او ساحري بود کاهن و شعبده باز که مدار ملک و سلطنت او بودي. چون به سن شیوخیّت رسید و به مرض
مبتلا شد، به ملک گفت من پیر شدم و ضعف کلی به قواي من راه یافته، همان به کسی را از اصیل و عاقل تیز فهم به من سپاري تا
آنچه دانستهام به او بیاموزم تا بعد از من امور ملک منتظم به او شود. ملک را پسندیده آمد و پسري که به این اوصاف داشت به او
سپرد و آن ساحر به اهتمام به تعلیم او پرداخت و در رهگذر او صومعه راهبی بود. روزي آن پسر را به خاطر رسید که به صومعه
راهب [رود] و او را بیند. پسر وارد دیر و از اعمال و احوال او متعجب شد. طریق رهبانیت را پسندیده، خداپرست شد. و هر روز به
ملاقات راهب آمدي. چون طول میکشید و دیر نزد ساحر میرفت، او را میرنجانید که چرا دیر آمدي و به خانه که میرفت اهل
خانه او را میزدند و میرنجانیدند خلاصه به ملازمت راهب، مردي مستجاب الدعوه شد. قضا را روزي از نزد راهب بیرون آمده،
اژدهائی به سر راه، ممرّ مردم را بسته و متحیّر بودند چون جوان رسید، گفت حقیقت راهب و ساحر را حالا معلوم کنم و سنگی
برداشت و گفت (اللّهمّ ان کان الرّاهب احبّ الیک من السّاحر فاقتلها) بار خدایا اگر راهب در نزد تو دوستتر از ساحر است، پس
بکش آنرا. سنگ را انداخت بر سر آن مار آمده او را کشت. به روایتی به اسم اعظم جمیع آلام و اسقام را شفا میداد. خبر مشهور
شد. راهب چون مطلع شد، جوان را گفت تو به بلائی مبتلا شوي، باید صبر کنی و امر مرا پنهان داري. حاجب ملک نابینا شد. پیش
جوان آمد و استشفا نمود. جوان گفت: من شفا ندهم خدا شفا دهد. جوان کلمه شهادت تلقین او نمود. دعا کرد، چشم او بینا شد.
ذو نواس از روي تعجّب گفت: چشم تو چگونه روشن شد؟ گفت خدا مرا صحّت بخشید. ملک گفت:
مرا میگوئی؟ گفت: نه. گفت: خدائی غیر از من باشد؟ گفت: بلی، اللّه لا اله الّا هو ربّی و ربّک و ربّ کلّ شیء. ملک به حیله
گفت: از که این را یاد گرفتی؟ بگو ص: 132
تا من از او یاد گیرم. حاجب از شعفی که در اسلام شاه داشت، جوان را معرفی نمود. شاه او را طلبید و گفت: شنیدم اکمه و ابرص
را شفا دهی. گفت:
خدا شفا دهد، گفت به غیر از من خداي دیگر هست؟ گفت نعم، ربی و ربک اللّه. پس او را در شکنجه کشید و پیوسته او را عذاب
صفحه 103 از 252
نمود تا بر احوال راهب اطلاع یافت. راهب را حاضر و گفت: از دین خود برگرد و مرا پرستش کن! قبول ننمود، او را پاره پاره
ساخت. و هر چه جهد کرد، جوان برنگشت. حکم کرد تا او را به دریا غرق کنند، او را در کشتی نهادند چون به میان دریا رسیدند،
فی الحال کشتی منقلب آنها غرق [شدند] و او به سلامت ماند. خبر به شاه .« اکفنیهم بما شئت » : خواستند او را به دریا اندازند. گفت
رسید، گروهی را فرستاد تا او را از کوه بیاندازند. باز پناه به خدا برد، کوه به لرزه آمد، هلاك شدند. به آتش او را انداختند، سالم
ماند. به دار آویختند، تیر باران نمودند، سالم ماند.
جوان گفت: اي ملک ایمان آور به آن خدائی که این همه آثار قدرت او را مشاهده نمودي. گفت: نمیخواهم مگر قتل تو را.
چون تیر به غلام وارد و جوان شهید شد، یک مرتبه .« بسم اللّه رب الغلام » جوان گفت: مردمان را جمع و تیري به من رها کن و بگو
ملک در غضب شد. حفیرهها امر کرد پر از آتش نمودند، خود با اعوانش « آمنا برب الغلام » تمام جمعیت ایمان آوردند و گفتند
کنار آن حفرهها نشستند. هر که را ایمان به خدا آورده بود به آن حفیرهها میانداختند.
زنی مؤمنه با کودك سه ماهه بر لب خندق آوردند. مادر به سبب محبّت کودك ابا داشت. طفل به سخن آمد. گفت: مادر صبر
کن، تو بر حقی. مادر خود را در آتش انداخت. حق تعالی بادي فرستاد، به زیر آن حفرهها در آمد، آتشها را از اخدود بیرون
.«1» آورده، پراکنده کرد و یک شعله در پادشاه و تختش و باقی در میان لشکریان او و همه را سوزانید
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، (چ سوم اسلامیه)، ج 10 ص 200 تا 202 )
ص: 133
[سوره البروج ( 85 ): آیه 6] ... ص : 133
( إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ ( 6
إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ: ملعون گشتند اصحاب اخدود، زمانی که ایشان بر کنار حفرهها نشستگان بودند، براي انداختن مؤمنان در آتش.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 7] ... ص : 133
( وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ ( 7
وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ: و اعوان ملک بر آنچه میکردند، بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ: به گرویدگان گواهی دهندگان بودند. یعنی نزد شاه
گواهی میدادند بعضی بر بعضی که قصور نکردند در امر ملک. یا روز قیامت دست و زبان آنها گواهی دهند بر آنچه به مؤمنان
میکردند.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 8] ... ص : 133
( وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ ( 8
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ: و انکار نکردند اصحاب اخدود از مؤمنان چیزي را، یا کراهت نداشتند از ایشان و عیب نکردند از ایشان، إِلَّا أَنْ
یُؤْمِنُوا: مگر به آنکه ایمان میآوردند، بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ: به خدائی که غلبه کننده- که باید از عقاب او ترسید- ستوده- که به
رحمت مثوبت او باید امیدوار شد- خلاصه معنی آنکه مؤمنان هیچ کاري نکرده بودند که مستوجب این شوند که انتقام از آنها
کشند، مگر آنکه ایمان آورده بودند به خدائی که غالب است بر همه چیزها و مستحق جمیع حمد و ثنا.
ص: 134
صفحه 104 از 252
[سوره البروج ( 85 ): آیه 9] ... ص : 134
( الَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ ( 9
بعد از آن به جهت تقریر اتصاف او سبحانه به این که عزیز و غالب و حمید و منعم است، میفرماید: الَّذِي لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ
الْأَرْضِ: آن خدائی که مر او را ثابت است پادشاهی آسمانها و زمینها، وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ: و خداي بر همه چیزها از افعال و
اقوال مؤمن و کافر و غیره، شَ هِیدٌ: گواه و عالم به آن است. بنابراین ذاتی که متصف به این صفات باشد، مستحق آن است که به او
ایمان آرید و ذات او را پرستش کنید، نه آنکه در حق او کافر شوید و طریق کفران پیش گیرید.
بیان- روایتی دیگر از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام منقول است که اصحاب اخدود مجوس بودند و در احکام ملّت خود
اختلاف کردند. بدین جهت کتابشان را به آسمان بردند، و زعم آنها آن بود که خمر مباح است. بعضی از ملوك آنان خمر خورد
و مست شد و با خواهران خود مباشرت کرد. چون به خود آمد، نادم شد و این حکایت در میان رعیّت او مشهور شد. در طلب
این .« ایّها النّاس انّ اللّه احلّ نکاح الأخوات » : تخلیص این امر شنیع بود. خواهرش گفت: مردمان را جمع کن و خطبهاي بخوان و بگو
را گفت. مردم قبول نکردند. با تازیانه آنها را زد، قبول نکردند. با شمشیر بعضی را کشت، باز هم قبول ننمودند. عاقبت حفیره
گویند اخدود چهل گز و عرض آن دوازده گز و عدد .«1» کندند و آتش فراهم و هر که ابا میکرد، در آتش میانداخت
سوختگان دوازده هزار و به قولی هفتاد هزار بودند.
تنبیه- در واقعه اصحاب اخدود تذکراتی است:
__________________________________________________
1) تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه)، ج 12 ص 47 و منهج (چ سوم) ج 10 ص 203 . و مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 465 )
روایت را بطور خلاصه آورده است.
ص: 135
-1 آگاهی مؤمنان در استقامت بر ایمان و صبر در ایذاء و اذیّت کفار و معاندان، چنان [که مؤمنان اصحاب اخدود به عملیّات خود
به عالمیان نشان دادند دینداري و ثبات در ایمان را به مرتبهاي که جان را به آتش دادند و دین را ندادند.
-2 تهدید کفّار و معاندان به هلاکت چنین پادشاه جبّار و ظالمان نابکار که تنبّه یابند و دست از مخالفت و معاندت بردارند.
-3 ظهور آثار عظمت و قهر خداوند قهّار که دمار از روزگار آنان در آورد و آنها را عبرت براي عالمیان قرار داد.
-4 اشعار به آنکه آنچه کفار عیب میکردند و انکار داشتند نسبت به مؤمنان امري پسندیده و صواب بود. زیرا ایمان و پرستش حق
بود و انکار این امر را ننماید، مگر منهمک در نادانی و گمراهی. و این جماعت چنان در جهل و غفلت و عناد و لجاج فرو رفته
بودند که اصلا صلاح و فساد و خیر و شر را تأمّل نمیکردند. لا جرم به شآمت عملیات خود گرفتار شدند.
.«1» عیّاشی قضیه اخدود را قسم دیگر نقل نموده است
[سوره البروج ( 85 ): آیه 10 ] ... ص : 135
( إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِیقِ ( 10
إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا: به درستی که آنان که در فتنه انداختند، الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ: مردان مؤمن و زنان مؤمنه را و به آتش عذاب کردند،
ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا: پس بازنگشتند به خدا از کفر و طغیان و توبه نکردند، فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ: و مر ایشان راست عذاب جهنم، وَ لَهُمْ عَذابُ
الْحَرِیقِ: و مر ایشان را
صفحه 105 از 252
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان، ج 5 ص 465 )
ص: 136
است عذاب آتش سوزان. یعنی عذاب عظیم غیر از آتش که متّسع باشد به همه ایشان در احراق، چنانچه آتش اخدود و حریق آن
متّسع به مؤمنان بود. مراد آنکه عذاب جهنّم به جهت کفر و عذاب حریق به جهت احراق مؤمنان، یا عذاب جهنّم غیر احراق است از
انواع دیگر، که آن زقّوم و غسلین و مقامع حدید در آخرت براي آنها مهیاست. نزد بعضی عذاب حریق عذاب دنیوي ایشان بود.
چنانچه در روایت ثابت شده که وقتی مؤمنان را در اخدود انداختند، آتش از آن ارتفاع یافت مقدار چهل گز و همه کفار را احاطه
کرد و سوزانید.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 11 ] ... ص : 136
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ ( 11
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا: به درستی که آنان که ایمان آوردند به خدا و رسول و قیامت، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و به جا آوردند کارهاي شایسته
و پسندیده، مراد اشخاصیاند که در آتش اخدود ایشان را انداختند، لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي: مر ایشان راست بوستانهائی که جاري
میشود، مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: از زیر درختان یا مساکن ایشان نهرها، ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ: آن است رستگاري بزرگ. چه آن متضمّن
اجلال و اکرام و افضال و انعام است که دنیا و آنچه در آن است در جنب آن در نهایت حقارت و پستی است.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 12 ] ... ص : 136
( إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ ( 12
إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ: به درستی که گرفتن پروردگار تو به عقوبت سخط،
ص: 137
لَشَدِیدٌ: هر آینه سخت است، یعنی مضاعف در عنف. و شبههاي نیست در آنکه هر که را به سبب کفر و سرکشی در سلسله عذاب و
عقبه عقاب کشد، هرگز امید نجات او نخواهد بود.
تنبیه- آیه شریفه تهدید عظیمی است نسبت به متمرّدان اوامر الهی و سرکشان از فرامین سبحانی که ترسناك شوند از گرفتن عذاب
قهّاري که در نهایت شدّت و حدّت باشد. چنانچه بگیرد، دمار از روزگار برآید و هیچ چیز و کسی آنرا دفع ننماید.
در کافی- حضرت صادق علیه السّلام فرمود: تعوّذوا باللّه من سطوات اللّه باللّیل و النّهار: قال: قلت و ما سطوات اللّه؟ قال الأخذ علی
المعاصی: پناه برید به خدا از قهر و سطوات الهی به شب و روز. راوي عرض کرد: سطوات خدا چیست؟ فرمود: گرفتن بر گناهان به
.«1» شدت و سختی
[سوره البروج ( 85 ): آیه 13 ] ... ص : 137
( إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ ( 13
إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ: به درستی که خداي تعالی آشکار نماید بطش خود را بر کافران در دنیا، و یُعِیدُ: و اعاده میکند آن را در آخرت. ابن
عباس گوید:
بنابراین ذکر این دو صفت بعد از .«2» معنی آنکه خدا میآفریند خلقان را اول بار و اعاده کند ایشان را در عقبی براي جزا و حساب
صفحه 106 از 252
بطش به جهت دلالت است بر قدرت و شدت بطش سبحانی. چه هر که بر ایجاد و اعاده قادر باشد، البتّه بر شدّت بطش قادر خواهد
بود.
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، (چ سوم 1388 هج)، ج 2 باب الذنوب، ص 269 روایت 6. نیز در امالی. شیخ مفید، مجلس 23 ص 184 روایت 8 )
. 2) منهج الصادقین (چ سوم)، ج 10 ، ص 206 )
ص: 138
[سوره البروج ( 85 ): آیه 14 ] ... ص : 138
( وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ( 14
وَ هُوَ الْغَفُورُ: و او است کثیر الغفران مر کسی را که از کفر توبه کند، یا بسیار آمرزنده گناه مؤمنان که طریق توبه پیش گیرند،
الْوَدُودُ: دوست مر آن کس را که مطیع او شود و به جهت طلب رضاي او از معاصی اجتناب نماید.
تبصره- اسماء صفات الهی مانند رحیم و رءوف و ودود و غیر آن به اعتبار غایات، یعنی افعال باشد، نه مبادي که انفعالات است.
مثلا محبت و رأفت ناشی گردد از رقّت قلب و همچنین غضب منشأش التهاب نفس، و هر دو مستلزم تغییر حال، و ذات سبحانی
متعالی است از تغیر و حدوث و انقلاب.
تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا. پس بنابراین ودود یعنی لازمه محبت و مودّت، که احسان و انعام است، به بندگان عطا فرماید، از
نعمت جلیله و مرتبت رفیعه و قبول اعمال و آسایش و سایر الطاف، و نسبت به غضب و سخط لازمه آنها که زجر و عقاب و نکال
است وارد سازد، و بر این قیاس تمام اسماء صفات الهی به اعتبار لوازم و آثار میباشد.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 15 ] ... ص : 138
( ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ ( 15
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ: صاحب عرش عظیم، بزرگوار در ذات و صفات، یا مالک ملک و غالب بر جمیع مکنونات.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 16 ] ... ص : 138
( فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ ( 16
فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ: اوست به جا آورنده هر چه خواهد. زیرا تمام اشیاء در
ص: 139
حیطه اراده و مشیت اوست، به محض اراده وجود شیئی، است بدون هیچ فاصله. شیخ مفید (رحمه اللّه) در کلمات خود فرماید:
.«1» اراده خداي تعالی نفس فعل میباشد
[سوره البروج ( 85 ): آیه 17 ] ... ص : 139
( هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ الْجُنُودِ ( 17
بعد از ذکر صفات کمال خود، اخبار فرماید از حال جمیع کفره به طور اجمال که:
هَلْ أَتاكَ حَ دِیثُ الْجُنُودِ: آیا آمد تو را سخن لشکرهاي اهل کفر که بر انبیا بیرون آمدند و با ایشان عناد و لجاج و تکذیب آنها
صفحه 107 از 252
نمودند و به سبب آن به عذاب دنیا و آخرت گرفتار شدند؟ (استفهام تقریري است) یعنی به تحقیق خداي تعالی خبر جنود کفره را
به تو اعلام نمود تا تسلّی خاطر تو، و موجب صبر تو باشد بر تکذیب قوم و ترساندن آنان از وقوع مثل آن عقاب بر ایشان و ظفر و
نصرت تو بر آنها. چنانچه انبیاء بر اعداء مظفّر و منصور شدند. و از جمله متمرّدان و یاغیان معذّبه:
[سوره البروج ( 85 ): آیه 18 ] ... ص : 139
( فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ ( 18
فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ: پیروان فرعون و قوم ثمود است. اما فرعون و فرعونیان پس از اتمام حجت بر آنان به ظهور آیات بینات از حضرت
موسی علیه السّلام و مزید کفر و طغیان ایشان به عذاب غرق [گشته ، تمام هلاك و به آتش عالم برزخ گرفتار شدند. اما قوم ثمود
پس از درخواست معجزه دلخواهی که بیرون آمدن شتر سرخ مو
__________________________________________________
1) اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، (چاپ دوّم نشر مکتبۀ الداوري- قم) ص 58 : انّ ارادة اللّه تعالی لا فعاله هی نفس )
افعاله ...
ص: 140
با بچه خود از میان کوه و اعطاي آن با شرط و مخالفت آنان و پی کردن ناقه، مستأصل گردیدند و به عذاب صیحه هلاك شدند.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 19 ] ... ص : 140
( بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی تَکْذِیبٍ ( 19
بعد از آن فرماید: نه چنانست که کفار ایمان آرند به خدا و پیغمبر و قیامت، بَلِ الَّذِینَ کَفَرُوا: بلکه آنان که کافر شدند، فِی تَکْذِیبٍ:
در باور نداشتن آن هستند. یعنی وقوع قیامت و حساب و جزا را تصدیق نمیکنند. این اشعار است بر تعمد ایشان در تکذیب و
تعجّب از حال این مشرکان و یاغیان و طاغیان، با آنکه ایشان از حال امم گذشته آگاه و شآمت عاقبت آنها را دریافتند و آثار
هلاکت ایشان را دیدهاند. با وجود بر این اصلا متنبه نمیشوند و از مستی غفلت هشیار نگردند. پس تکذیب اینها از آنها اشدّ است.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 20 ] ... ص : 140
( وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ ( 20
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ: و خداي تعالی از وراي ایشان، محیط: احاطه کننده است بر ایشان به علم و قدرت. پس از او فوت نتواند شد و از
حیطه قدرت سبحانی خارج نشوند. این کلام اشعار است به احاطه قدرت الهی از جمیع جوانب و انحصار امر به او سبحانه و تعالی.
[سوره البروج ( 85 ): آیه 21 ] ... ص : 140
( بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ ( 21
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ: (اضراب است از آنکه کفّار تکذیب قرآن و آن را به
ص: 141
سحر و کهانت و شعر نسبت میدادند) یعنی نه چنان است که ایشان گویند، بلکه آن چیزي که تکذیب او نمودند، قرآن شریف
بزرگوار است.
صفحه 108 از 252
بیان- مجد قرآن به اعتبار آن است که مشتمل است بر معانی جلیله و دلایل بیّنه. چه آن متضمّن است معارف و حقایق علمیه و
عملیه:
-1 اصول عقاید ایمانیه.
-2 فروع واجبات شرعیه.
-3 دلایل و بیّنات واضحه.
-4 حجت ممیّزه حق از باطل.
-5 مواعظ شافیه کافیه.
-6 دستور تخلیه اخلاق رذیله و تحلیه به ملکات فاضله.
-7 آنچه باید خائف باشد از شداید و اهوال اخرویّه.
منقول است که حضرت عیسی علیه السّلام بر مردي گذشت که در نیستان نی میبرید. صدائی از نیستان شنید که: یا روح اللّه،
مگذار که این مرد اصل مرا قطع کند. حضرت عیسی فرمود که حق تعالی قطع تو را بر او مباح گردانیده، تو را در این چه غرضی
است. گفت تا آنکه از من اصلی بماند تا به زمان پیغمبر آخر الزمان صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که از اصل من قلم بتراشند و بدان
.«1» قرآن نویسند
در منهج- از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است: هر که یک قلم بتراشد از براي کتابت قرآن خداي تعالی او را
.«2» در بهشت درختی کرامت فرماید که اگر مرغی چندین مدت بپرد، قطع مسافت برگی از آن درخت ننماید
و این قرآن مجید نوشته شده است
__________________________________________________
. 1). منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 208 )
. 2). منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 208 )
ص: 142
[سوره البروج ( 85 ): آیه 22 ] ... ص : 142
( فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ ( 22
فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ: در لوحی که نگهداشته شده است از تغییر و تحریف و زیاده و نقصان. از ابن عباس منقول است که لوح محفوظ
.«1» از یک دانه درّ سفید است. طول آن از آسمان تا به زمین و عرض آن از مشرق تا مغرب و کنارهاي آن از یاقوت است
علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) فرماید لوح براي دو طرف باشد، یک طرف آن بر راست عرش و طرف دیگر بر پیشانی اسرافیل.
پس وقتی تکلّم فرماید پروردگار جل ذکره به وحی، زده شود لوح به پیشانی اسرافیل و نظر کند در لوح، پس وحی نماید به آنچه
.«2» در لوح است به جبرئیل
__________________________________________________
[...] . 1) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 469 )
.414 - 2) تفسیر قمی، (چ نجف 1387 هج)، ج 2 ص 415 )
ص: 143
صفحه 109 از 252
ص : 143 ... «( الطّارق ) » سوره هشتاد و ششم
اشاره
سورة الطّارق- این سوره مبارکه مکّی است.
عدد آیات- هفده آیه.
عدد کلمات- شصت و یک.
عدد حروف- دویست و چهل و شش.
کانت له عند اللّه جاه و « وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ » ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- عن الصادق علیه السّلام قال: من کانت قرائته فی فرائضه
منزلۀ و کان من رفقاء النّبیّین و اصحابهم فی الجنّۀ.
براي او نزد خدا جاه ،« وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ » از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: هر که باشد قرائت او در نماز واجب
.«1» و منزلتی است و باشد از رفقاي پیغمبران و اصحابشان در بهشت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ شأن نزول- روایت است شبی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با عمّ
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، (چ حیدري 1391 هج) ص 150 )
ص: 144
خود حضرت ابو طالب نشسته بود. ناگاه ستارهاي بدرخشید و شعله عظیمی از او ظاهر شد. ابو طالب بترسید و گفت: این چه چیز
.«1» است؟ حضرت فرمود: این ستارهاي است که شیاطین را میراند و نشانهاي است. فی الحال جبرئیل نازل شد به این سوره
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 1] ... ص : 144
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ ( 1
وَ السَّماءِ: سوگند به حقّ آسمان که در غایت ارتفاع و عظمت است، وَ الطَّارِقِ: و سوگند بکوکب ظاهر شونده در شب.
بیان- اصل طارق در لغت به معنی سالک طریق است، و در عرف مختصّ شده به آینده در شب، و بعد از آن مستعمل گشته براي
چیزیکه ظاهر شود در شب.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 2] ... ص : 144
( وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ ( 2
وَ ما أَدْراكَ: و چه چیز دانا گردانید تو را تا بدانی، مَا الطَّارِقُ: چیست طارق. (استفهام به جهت عظمت آن است، چه آن از عجیب
قدرت و لطیف حکمت او است.)
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 3] ... ص : 144
( النَّجْمُ الثَّاقِبُ ( 3
النَّجْمُ الثَّاقِبُ: ستاره درخشنده فروزان، چون شعله آتش که از شدت
صفحه 110 از 252
__________________________________________________
1) منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 210 بنقل از کشاف. )
ص: 145
درخشندگی سوراخ میکند تاریکی شب را و در آن نفوذ مینماید.
در خصال- ابن بابویه (رحمه اللّه) از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده: انّه قال لرجل من اهل الیمن: ما زحل عندکم فی
النّجوم؟ قال الیمانیّ:
نجم نحس. فقال لا تقولنّ هذا، فانّه نجم امیر المؤمنین، و هو نجم الأوصیاء، و هو النّجم الثّاقب الّذي قال اللّه فی کتابه فقال الیمانیّ:
فما یعنی بالثّاقب؟
قال: لأنّ مطلعه فی السّماء السّابعۀ و انّه ثقب بضوئه حتّی أضاء فی السّماء الدّنیا فمن ثمّ سمّاه اللّه النّجم الثّاقب. فرمود حضرت بمردي
از اهل یمن:
چیست زحل نزد شما در ستارگان؟ یمانی گفت: ستاره نحس است. حضرت فرمود: نگوئید البتّه البتّه این را، پس به درستی که او
ستاره امیر المؤمنین و او نجم اوصیاء باشد و اوست نجم ثاقبی که خدا فرماید در کتاب خود. یمانی گفت:
معنی ثاقب چیست؟ حضرت فرمود: به جهت آنکه مطلع او در آسمان هفتم است و او به روشنائی خود سوراخ کند تا اضائه نماید
.«1» در آسمان دنیا، از این جهت نامیده است خدا به نجم ثاقب
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 4] ... ص : 145
( إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ ( 4
جواب قسم این است.
إِنْ کُلُّ نَفْسٍ: نیست هیچ نفسی، لَمَّا عَلَیْها حافِظٌ: الا بر او رقیب و نگهبانی هست، که حق تعالی باشد.
از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که: و کّل بالمؤمن مائۀ و ستّون ملکا یذبّون عنه کما یذبّ عن قصعۀ
العسل الذّباب، لو و کّل العبد الی نفسه طرفۀ عین لاختطفه الشّیطان: موکلند به هر مؤمنی سیصد و شصت ملک که آفات و بلیات و
شرّ شیاطین را از او دفع میکنند، چنانچه مگس از
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار چ جدید ج 58 ص 269 روایت 56 بنقل از خصال، ج 2، ابواب الاثنی عشر، روایت 68 ص 489 )
ص: 146
.«1» کاسه عسل دفع کرده شود. اگر یک لحظه بنده با نفس خود واگذاشته شود، شیاطین او را بربایند. و در بادیه هلاکت افتد
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 5] ... ص : 146
( فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ ( 5
و چون حق تعالی بیان فرمود که بر هر نفسی حافظی و شاهدي هست، در عقب آن توصیه انسان فرماید به تأمّل در اوّل امر خود و
تدبّر در نشأه اولی تا بداند آن کسی که موجد و خالق او است، قادر باشد بر اعاده او براي جزا و پاداش اعمال. لذا فرماید:
فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ: پس باید که تأمّل کند آدمی. یعنی هر که منکر بعث و نشور است، باید نظر کند و تأمل نماید در اصل ایجاد خود،
مِمَّ خُلِقَ: از چه آفریده شده است؟
صفحه 111 از 252
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 6] ... ص : 146
( خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ ( 6
خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ: (این جواب استفهام است) یعنی مخلوق گشته است از آبی که ریزانیدن [آن به شدت تمام است.
بیان- این اسناد مجازي باشد و در حقیقت دافق مر صاحب آن را باشد.
یعنی آبی که صاحب آن ریزنده آن است در رحم.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 7] ... ص : 146
( یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ ( 7
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 210 )
ص: 147
یَخْرُجُ مِنْ بَیْنِ الصُّلْبِ: که بیرون آید آن آب از میان پشت مردان، وَ التَّرائِبِ: و از استخوانهاي سینه زنان که نزدیک به قلاده است.
بنابراین محل تکوّن منی صلب و ترائب است نه عضو دیگر. و گویند استخوان و عصب از منی مرد مخلوق میشود و گوشت و
خون از منی زن. و بنا به قولی نطفه متولّد شود از فضله هضم رابع و منفصل گردد از جمیع اعضا تا مستعد آن باشد که همه اعضاء
از او متولد شود و مقرّ آن عروق ملتفه است به بیضتین. پس دماغ اعظم اعضاء است در معونت تولید نطفه.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 8] ... ص : 147
( إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ لَقادِرٌ ( 8
إِنَّهُ عَلی رَجْعِهِ: به درستی که خداي که آفریننده انسان است از نطفه، بر باز گردانیدن او، یعنی بر اعاده او در روز قیامت و بعث براي
جزاي اعمال، لَقادِرٌ: هر آینه تواناست.
تنبیه- برهان اثبات وقوع حشر را خداي تعالی در این آیه بیان فرماید. بدین تقریر که باید البتّه انسان تأمّل نماید در خلقت اولیه که
از چه چیز خلق شده.
معلوم است که قادر متعال از قطره آب جهنده که منی باشد او را آفریده و به این هیئت خاص در آورده، پس همان ذات یگانه
:« من یعیدنا » : خالق البتّه قادر است بر آنکه او را اعاده فرماید در قیامت. چنانچه وقتی در مقام انکار گفتند
بگو آن کسی که شما را در اول مرتبه از «1» .« قُلِ الَّذِي فَطَرَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ » : کیست که ما را زنده نماید بعد از مرگ؟ در جواب فرمود
نطفه بیافرید و آن را جان داد، البته قادر خواهد بود که استخوانهاي پوسیده را زنده سازد، بلکه بعث اسهل
__________________________________________________
. 1) سوره اسراء آیه 51 )
ص: 148
است از ایجاد مرتبه اول.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 9] ... ص : 148
صفحه 112 از 252
( یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ ( 9
یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ: اعاده فرماید در روزي که ظاهر گردیده شود نهانها و آشکارا شود مخفیات ضمایر و عقاید و نیات، تا طیّب آن از
خبیث ممتاز گردد.
ابو درداء از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده که فرمود:
یَوْمَ تُبْلَی » : ضمّن اللّه خلقه اربع خصال. ال ّ ص لوة و الزّکوة و صوم الرّمضان و الغسل من الجنابۀ و هی السّرائر الّتی قال اللّه تعالی
ملزم فرموده خدا خلق خود را چهار خصلت: نماز و زکوة و روزه ماه رمضان و غسل جنابت، و آن است سرائري که خداي :« السَّرائِرُ
«1» .« یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ » . تعالی فرموده
و روایت دیگر است که حق تعالی اعمال هر یک از بندگان را در قیامت ظاهر گرداند تا بدانند که به کدام عمل مثاب میشوند تا
موجب زیادتی سرور ایشان گردد و به کدام عمل معاقب خواهند شد تا سبب مزید غم و غصه ایشان گردد.
و از عبد اللّه بن عمر روایت است که همه سرائر را در روز قیامت آشکارا گرداند. اگر عمل خیر باشد، موجب زین باشد در وجوه و
حاصل آنکه در آن روز ظاهر گردد سرایر افعال از خیر و شرّ و طاعت و معصیت و .«2» اگر شرّ باشد، موجب شین گردد در وجوه
ضمایر قلوب از کفر و ایمان.
در کفایۀ الموحدین فرماید که سرائر و عقاید مردم ظاهر و منکشف شود در حالتی که صفوف انبیا و ملائکه مقربین آراسته شود و
خلایق صف در صف ایستاده باشند که آدمی محشور میشود با حالات و احوالی که در دنیا زندگانی
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 471 )
. 2) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 472 )
ص: 149
نموده و با آن اعمال قبیحه شنیعه که مشغول بوده و به آنچه از نیّات قبیحه که در دل او جاي گرفته، و همه خلق به او مشاهده کنند
شخص را به آن رسوائی و گرفتاري، و ملائکه غلاظ و شداد اطراف او را گرفته و به این وصف و حالت او را در معرض خطاب و
.«1» عتاب الهی در آرند
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 10 ] ... ص : 149
( فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ ( 10
فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ: پس نباشد مر انسان را که منکر بعث و نشورند هیچ توانائی در نفس او تا عذاب را از خود باز دارد، وَ لا ناصِ رٍ: و نه
یاري که به مددکاري او عقاب از خود دفع نماید.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 11 ] ... ص : 149
( وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ ( 11
بعد از آن براي تأکید امر قیامت، سوگند دیگر فرماید:
وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ: سوگند به آسمان که صاحب باز گردیدن است.
یعنی باز گردنده است، در هر دورهاي به موضعی که از آن حرکت کرده. نزد بعضی رجع آسمان، اعطاي آن است به اهل زمین
چیزي را که از طرف او حادث گردد، حالی بعد از حال و وقتی بعد از وقت، بر مردمان از ارزاق و مصائب و سرور. اکثر مفسّران
صفحه 113 از 252
برآنند که رجع به معنی باران است، و تسمیه باران به رجع به جهت آن است که هر سال در وقت خویش رجوع میکند و عود
مینماید و مکرّر میشود و یا به جهت آنکه ابر آب را برمیدارد از دریا و مرتفع میشود و باز او را راجع میسازد به زمین. بنابراین
مراد به سماء سحاب است.
__________________________________________________
. 1) کفایۀ الموحدین (علمیه اسلامیه- تهران) ج 4 فصل 8 ص 286 )
ص: 150
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 12 ] ... ص : 150
( وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ ( 12
وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ: و سوگند به زمین که صاحب شکافتن است. یعنی شکافته میشود و از آن نباتات بیرون میآید و چشمهها از
آن منفجر میگردد.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 13 ] ... ص : 150
( إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ( 13
جواب قسم:
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْ لٌ: به درستی که قرآن هر آینه سخنی است جدا کننده میان حق و باطل، یا وعده به بعت قولی است قطعی که هیچ
خلافی و شکی در آن نیست. حضرت صادق علیه السّلام فرماید: انّ القرآن یفصل بین الحقّ و الباطل بالبیان عن کلّ واحد منهما. به
«1» . درستی که قرآن جدا میکند میان حق و باطل، به بیان از هر یک از این دو
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 14 ] ... ص : 150
( وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ ( 14
وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ: و نیست قرآن، بازي و باطل و سخریه و افسانه. پس حقّ وي آن است که در صدور معظّم و در قلوب معزّز، و
خواننده و شنونده آن باید تأمل کند تا بداند که این کلام جلیل الشّأن منزّه باشد از هزل.
در کتاب کافی و عیاشی به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام [روایت شده در ذیل حدیثی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله و سلّم فرماید: اذا
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 472 )
ص: 151
التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فإنّه شافع مشفّع، و ما حل مصدّق، و من جعله أمامه قاده إلی الجنّۀ، و من
جعله خلفه ساقه إلی النّار، و هو الدّلیل یدلّ علی خیر سبیل، و هو کتاب فیه تفصیل و بیان و تحصیل، و هو الفصل لیس بالهزل، و له
ظهر و بطن، فظاهره حکم، و باطنه علم، ظاهره انیق، و باطنه عمیق ... فرمود هر گاه پوشیده شد بر شما فتنهها مانند قطعه شب تاریک،
بر شما باد تمسّک به قرآن، به درستی که قرآن شفاعت کننده است که شفاعتش مقبول و مجادلی است که تصدیق کرده شود. هر
که قرآن را پیشواي خود قرار دهد در متابعت، میکشاند او را به بهشت. و هر که پشت سر اندازد قرآن را به مخالفت و بیاعتنائی،
صفحه 114 از 252
میراند او را به آتش جهنم. و قرآن دلالت کننده است به راه آنچه دین و دنیا و آخرت بندگان است. و قرآن کتابی است که در
آن است تفصیل هر چیزي و بیان هر حکمتی و حصول هر مطلبی. و قرآن جدا کننده حق باشد از باطل، هزل و شوخی و افسانه
«1» ... نیست. براي او ظاهري و باطنی است، ظاهرش حکم و باطنش علم. ظاهرش انیق و باطنش عمیق است
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 15 ] ... ص : 151
( إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً ( 15
بعد از آن از حال مشرکان اخبار فرماید:
إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْداً: به درستی که معاندان مکر میکنند، مکر کردنی در ابطال امر الهی و اطفاي نور حق و آزار رسانیدن به مؤمنان.
این اخبار است قبل از وقوع آن. یعنی حق تعالی خبر داده که کفار و معاندان کید خواهند نمود به پیغمبر.
__________________________________________________
1) اصول کافی (چ سوم 1388 هج)، ج 2، کتاب فضل القرآن ص 599 ذیل حدیث 2. و تفسیر عیاشی (علمیه اسلامیه- تهران) ج 1 )
. ص 2 و 3 روایت 1
ص: 152
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 16 ] ... ص : 152
( وَ أَکِیدُ کَیْداً ( 16
وَ أَکِیدُ کَیْداً: و جزا میدهم مکر ایشان را به استدراج، جزا دادنی مناسب آن مکر.
تبصره- این مطلب ثابت شده که حق تعالی از افعال قبایح منزّه و مبرّا میباشد. بنابراین آیه شریفه به یکی از وجوه مؤول باشد:
-1 آنکه خداي تعالی جزاي کید را به ایشان بر گرداند.
-3 از «1» « جَزاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثْلُها » -2 آنکه از باب صنعت مقابله و مشاکله باشد که متکلم لفظ دوم مثل لفظ اول بیان نماید. مانند
باب تسمیه لازم به اسم ملزوم، یعنی خدا وارد سازد حقارت و خواري کید را بر ایشان.
-4 از باب تسمیه سبب که کید است به اسم مسبّب، که وبال کید باشد.
یعنی خدا راجع سازد وبال کید را بر ایشان.
[سوره الطارق ( 86 ): آیه 17 ] ... ص : 152
( فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً ( 17
فَمَهِّلِ الْکافِرِینَ: پس مهلت ده کافران را و استعجال مکن در هلاکت آنان، أَمْهِلْهُمْ رُوَیْداً: مهلت بده کافران را و واگذار آنها را
مهلت دادنی و واگذاشتنی اندك. یعنی به زودي همه آنها هلاك خواهند شد و این در روز بدر یا قیامت باشد.
نکته- تکریر امهال به جهت زیادتی تسکین و امر به صبر حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است.
__________________________________________________
. 1) سوره شوري آیه 40 )
ص: 153
صفحه 115 از 252
ص : 153 ... «( الاعلی ) » سوره هشتاد و هفتم
اشاره
سورة الاعلی: این سوره مبارکه نزد ابن عباس مکّی است.
عدد آیات: نوزده بلاخلاف.
عدد کلمات: هفتاد و دو.
عدد حروف: دویست و هفتاد و یک.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- عن الصّادق علیه السّلام: من قرء سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی فی فریضۀ أو نافلۀ قبل له یوم القیمۀ: ادخل
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ » الجنّۀ من ايّ ابواب الجنّۀ شئت انشاء اللّه. از حضرت صادق علیه السّلام مروي است: هر که قرائت کند سوره
«1» . را در نماز واجب و مستحب، روز قیامت به او گفته شود: داخل بهشت شو از هر در بهشت که خواهی « الْأَعْلَی
عیاشی از ابی حمیصه روایت نموده که من در پشت سر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام بیست نماز گزاردم، آن حضرت غیر
هیچ سورهاي نخواند و فرمود: اگر میدانستید ثواب این سوره را، هر روز بیست نوبت میخواندید. « سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی » سوره
هر که این سوره را قرائت کند، گوئیا که
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حیدري 1391 هج- ص 150 )
ص: 154
«1» . قرائت نموده صحف ابراهیم و تورات موسی علیهما السّلام را
چون حق تعالی ختم سوره سابقه فرمود به ذکر وعید و تهدید کفار، افتتاح این سوره فرماید به ذکر صفات عالیه و صفات باهره خود
در هر چه اراده نماید.
فرمود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 1] ... ص : 154
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی ( 1
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی: تنزیه کن نام پروردگار خود را که برتر است آن نام از الحاد نمودن در آن به تأویلات نالایق و اطلاق آن بر
غیر حق کردن. یعنی منزّه دان نام سبحانی را از هر چه صحیح نیست اطلاق آن اسم بر خدا. و لذا اسماء الهی توقیفی است که باید
از شرع رسیده باشد نه آنکه عرف به مناسبتی آن را جعل کنند یا حمل آن بر جبر و تشبیه و غیر آن و اطلاق آن بر غیر او سبحانه.
بلکه اسماي الهی را استعمال کن در معانی [اي که شایسته مقام ربوبی باشد. مثل آنکه تفسیر نما اعلی را به علوي که به معنی قهر و
اقتدار است، نه به معنی علو در مکان و استواي او بر عرش بر سبیل حقیقت که این خلاف و منافی با مقام توحید است. و نام نامی
حق را ذکر کن بر وجه خضوع و تعظیم و اعتقاد، نه بر طریق استهزاء و اهانت.
حضرت پیغمبر « فَسَ بِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ » تتمّه- در کتاب تهذیب و عیّاشی از عقبۀ بن عامر الجهنی روایت شده: چون نازل شد
نازل شد، « سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَی » فرمود: قرار دهید آن را در رکوع خود، (یعنی بگوئید: سبحان ربی العظیم و بحمده) و چون
صفحه 116 از 252
یعنی بگوئید: ) «2» حضرت فرمود قرار دهید آن را در سجود خود
__________________________________________________
1) مجمع البیان، (چ 1403 )، ج 5 ص 473 بنقل از عیاشی. [...] )
. 2) تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، چ دوم، بیروت، ج 2 باب 15 روایت 129 ص 313 شماره 1273 )
. تفسیر نور الثقلین (چ علمیه قم)، ج 5 ص 554 روایت 9
ص: 155
سبحان ربی الاعلی و بحمده).
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 2] ... ص : 155
( الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّي ( 2
الَّذِي خَلَقَ: آن خدائی که بیافرید همه چیزها را، فَسَوَّي: پس تسویه فرمود خلقان را. یعنی راست گردانید اعضا و اجزاي آن را بر
وفق حکمت. مراد از احکام، اتقان و تعدیل آن است، که دلالت دارد بر آنکه خالق آن علیم و حکیم و قدیر است. نزد بعضی مراد
به تسویه، تعدیل قامت انسان است. یعنی او را منکوس نیافرید مانند بهائم و دواب.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 3] ... ص : 155
( وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدي ( 3
وَ الَّذِي قَدَّرَ: 1- و آن خدائی که تقدیر نمود اجناس اشیاء و انواع و اشخاص و مقادیر و صفات و افعال و آجال و ارزاق آن را، یا
مقدّر ساخت از براي هر حیوانی آنچه صلاح او در آن است، فَهَدي پس راه نمود او را و شناساند به او وجه انتفاع او را به طریق
الهامات و دلالات، همچنان که طفل را به پستان مادر راه نمود.
-2 تقدیر ذکور و اناث نمود.
-3 تقدیر روزي اطفال نمود به طلب از پدر و مادر و چهارپایان را به چراگاه.
-4 تقدیر نمود ولد را در شکم نه ماه یا کمتر یا بیشتر و هدایت نمود او را به بیرون آمدن وقتی که تمام خلقت شد.
-5 هدایت فرمود راه خیر و شرّ را تا خیر را به جا آورند و شرّ را دوري کنند.
-6 تقدیر منافع نمود در اشیاء و انسان را هدایت کرد به استخراج منافع از
ص: 156
آن. پس بعضی از آن را غذا گردانیدند و برخی را دوا و بعضی را سمّ و قسمتی را براي آلات و ادوات خود.
-7 هدایت فرمود آدمی را در دین به الطاف و توفیق و اقدار و تمکین و ازاحه علّت و نصب ادلّه و کشف آیات بیّنات. اصحّ آنکه
آیه عام باشد یعنی از براي هر حیوانی آنچه صلاح ایشان در آن است تقدیر فرمود و آنها را به آن معرفت و طریق انتفاع ایشان را به
آن، الهام فرمود.
عبرت- در اخبار آمده که افعی چون به هزار سال رسد، کور شود. حق تعالی او را الهام میفرماید که چشم خود را به رازیانه تازه
میمالد، نور چشم او عود کند. و اگر در بیابان خشک باشد که میان او و سبزه چند روز راه باشد، با وجود طول مسافت و کوري
چشم طی مسافت کند تا خود را به سبزهزار میرساند و در میان آنها رازیانه را پیدا و چشم خود را بآن میمالد و بینا شود به قدرت
الهی جلّت حکمته و عظمت آیاته. پس هدایت الهی نسبت به انسان از مصالح دنیویه و دینیه و الهامات بهایم و طیور و هوامّ ارضیه
صفحه 117 از 252
بر وجهی است که از حدّ احصا و شماره متجاوز و از دایره حصر و عدد بیرون، که به وصف هیچ واصفی احاطه نتوان نمود و به «1»
کنه آن نتوان رسید. فسبحان ربّی الاعلی و بحمده.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 4] ... ص : 156
( وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعی ( 4
وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعی و آن خدائی که بیرون آورد از زمین چراگاه را.
یعنی برویاند چیزي را که چهارپایان بخورند آن را.
__________________________________________________
1) هوامّ ارضیه: درندگان زمین. )
ص: 157
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 5] ... ص : 157
( فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوي ( 5
فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوي پس گردانید آن گیاه را بعد از سبز شدن آن گیاه خشک خرد سیاه و تیره، و در هر دو حال قوت بهائم است. یا
بیرون آورد مرعی را در حالتی که به جهت شدت سبزي مایل به سیاهی باشد پس آن را خشک گردانیده و ریزه ریزه ساخت.
تنبیه- محققّان از مضمون آیه استنباط نمودهاند که چراگاه مستمتعات دنیاست. اگرچه اول تازه و سیراب و سبز و خرم نماید، اما در
اندك وقتی به سبب وزیدن بادهاي خزان حوادث تیره و بیطراوت خواهد شد. چنانچه در آیات دیگر بیان آن را فرموده.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 6] ... ص : 157
( سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی ( 6
شأن نزول- از ابن عباس مروي است که چون جبرئیل به آیتی یا سورهاي از قرآن نازل شدي و بر پیغمبر خواندي، حضرت پیش از
سَنُقْرِئُکَ: زود باشد «1» : آنکه جبرئیل آن را تمام کند، شروع در قرائت آن فرمودي بسبب آنکه مبادا فراموش کند. آیه نازل شد که
که بر تو خوانیم قرآن را. یعنی جبرئیل به امر ما بر تو خواند یا تو را قاري گردانیم به الهام قرائت، فَلا تَنْسی پس تو فراموش نکنی
آن را به جهت قوّت حفظی که به تو ارزانی داشتیم تا حافظ این همه سور و آیات شوي. و این علامت دیگر باشد بر رسالت تو، با
آنکه اخبار از مستقبل و وقوع آن در آینده نیز از آیات باهره و معجزات ظاهره است بر نبوّت تو. در این آیه
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (قم- 1403 هج) ج 5 ص 475 )
ص: 158
بشارت است آن حضرت را که هر چه به تو خوانیم، فراموش نکنی.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 7] ... ص : 158
( إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفی ( 7
إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ: مگر آنچه خواهد خدا که آن را فراموش کنی، و آن وقتی باشد که تلاوت آن منسوخ گردد و حق سبحانه از صفحه
صفحه 118 از 252
خاطر تو آن را محو فرماید. بنابراین انساء نوعی از نسخ باشد.
بیان- مراد از این کلمه استثنا نیست. بلکه [مراد] از استعمال قلّت است در معنی نفی. بنابراین مراد نفی نسیان است بالکلیه. نه آنکه
خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ » حق سبحانه نسیان آن حضرت را اراده فرموده باشد در چیزي از قرآن، بلکه این مثل کریمه
که مراد عدم مشیّت است. «1» « الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ
یعنی ذات سبحانی نخواسته و اراده نفرموده است نسیان را نسبت به آن وجود مقدّس بلکه به برهان ثابت شده عصمت تمام انبیاء.
بنابراین مقام شامخ حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم متعالی است از خطا و سهو و نسیان. بنابراین منقولات بعض
سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی دلالت دارد بر آنکه فراموشی نخواهد بود براي آن حضرت به جهت » افراد از درجه اعتبار ساقط است، بلکه آیه
اعطاء قوه حفظی که نسیان در او نیست.
تتمّه- در خبر است که چون قرآن تماما بر آن حضرت نازل گشت، جبرئیل به امر خداوند جلیل هر سالی یک بار قرآن را به تمامه
خواندي براي تذکره او و رفع مظنّه نسیان و در سال آخر دو بار قرآن را بر آن حضرت خواند. از جبرئیل پرسید: چون است که
امسال دو بار آمدي و دو نوبت تلاوت نمودي. گفت: یا
__________________________________________________
. 1) سوره هود آیه 108 و 107 )
ص: 159
سید المرسلین عهد به آخر رسید و این نوبت باز پسین است. حضرت آگاه شد که عمرش به آخر رسیده و حضرت فاطمه علیها
السّلام را گفت: یا سیدة النساء عمر پدرت به آخر رسیده گفت: از کجا گوئی. قضیه را به او گفت. حضرت فاطمه علیها السّلام را
دلتنگ شد، گریست. سیّد عالم او را نزد خود طلبید و بوسید.
آهسته به او گفت: دل خوش دار، اوّل کسی که از اهل بیت به من رسد، تو باشی. خرسند شد. عایشه گفت: یا فاطمه هرگز ندیدم
از کسی که غم و شادي او چنین به هم نزدیک باشد، سبب آن به من بگو. فرمود: گریستن من به جهت آن بود که پدرم خبر وفات
این بود به مدّت کمی فاصله از وفات .«1» خود را داد و فرح من از آن بود که فرمود: پیش از جمیع اهل بیت تو به من ملحق شوي
پیغمبر، حضرت فاطمه علیها السّلام از دنیا رفت.
إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ: به درستی که خدا است که میداند آشکارا را از اقوال و افعال شما، وَ ما یَخْفی و آنچه پنهان است در نفس تو از
آنچه داعی تو باشد بر جهر. یا میداند آنچه مصلحت دین و دنیاي شما در آن است.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 8] ... ص : 159
( وَ نُیَسِّرُكَ لِلْیُسْري ( 8
وَ نُیَسِّرُكَ: و آسان گردانیم و توفیق دهیم تو را، لِلْیُسْري براي سلوك طریقه که اسهل و آسانتر است، و آن حفظ وحی یا شریعت
حنیفیه که آسانتر تمام شرایع و اسهل ملل است، از جهت یاد گرفتن و عمل نمودن. آسان گردانیدیم براي تو از الطاف و تأییدات
آنچه را که ثابت بدارد بر امر تو را و سهل گرداند بر تو امر عظیم تبلیغ رسالت را و صبر بر آن. پس امر تبلیغ و وعده نصرت است
نسبت به آن حضرت.
__________________________________________________
.218 - 1) تفسیر کبیر منهج الصادقین، (چ سوم) ج 10 ص 219 )
ص: 160
صفحه 119 از 252
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 9] ... ص : 160
( فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْري ( 9
فَذَکِّرْ: پس پند ده مردمان را به قرآن، إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْري اگر فایده دهد و نفع نماید پند دادن.
بیان- انتفاع شرط حقیقی تذکّر نیست تا لازم آید عدم تذکّر در موقع عدم انتفاع. بلکه اخبار است از آنکه تذکّر نفع و فایده دارد
البته در زیادتی در طاعت و منتهی شدن از معصیت. چنانچه در عرف گفته شود: سؤال کن اگر سؤال فایده دارد. یا معنی آنکه: پند
و موعظه فرما امّت را، خواه فایده دهد موعظه، یا نفع ندهد. زیرا آن حضرت مبعوث شد بر عموم مردمان به جهت ترسانیدن آنان.
پس بر آن سرور واجب بود تذکّر در هر حال، چه نفع دهد یا ندهد، متذکر شوند یا نشوند. تا اتمام حجّت بر ایشان لازم آید و این
قسمت عمومیت دارد نسبت به وعّاظ و مبلّغین احکام الهی در هر عصر و زمان تا روز قیامت. زیرا آیات شریفه قرآنی عبرت به عموم
لفظ است نه خصوص سبب.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 10 ] ... ص : 160
( سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی ( 10
بعد از آن بر تفصیل حالتین تنبیه فرماید:
سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشی زود باشد که پند پذیرد کسی که بترسد.
تنبیه- خشیت حالت نفسانیه است که ناشی شود از شعور به عظمت پروردگار و هیبت سبحانی و این حالت حاصل نشود مگر براي
کسی که اطلاع یابد بر جلال کبریائی. بنابراین متصفین بدین صفت متذکر شوند به کلام الهی و مواعظ سبحانی، زیرا ترسناکند از
عذاب و عقاب خدا و اندیشناك از سوء عاقبت. لذا موعظه و پند در آنها تأثیر یابد به خلاف غافلین و متمرّدین. چنانچه در باره آنها
فرماید:
ص: 161
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 11 ] ... ص : 161
( وَ یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی ( 11
یَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَی
: و پهلو تهی کند از موعظه بدبختترین مردم. یعنی متمرّدي که اشقی است از فاسق یا از کفره، به جهت فرو رفتن او در عداوت
رسول و معاندت حق.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 12 ] ... ص : 161
( الَّذِي یَصْلَی النَّارَ الْکُبْري ( 12
الَّذِي یَصْلَی النَّارَ الْکُبْري آن کسی که اشقی است در آید و بچسبد به آتش بزرگ. یعنی آتش درکه جهنم که آن از آتش درکات
دیگر تیزتر و سوزندهتر است. در حدیث است از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
«1» . به درستی که این آتش شما یک جزء از هفتاد جزء از آتش جهنم است :« انّ نارکم هذه جزء من سبعین جزءا من نار جهنّم »
نزد بعضی نار کبري در طبقه اسفل است که جاي آل فرعون و منافقان و منکران مائده حضرت عیسی باشد. و نار صغري در طبقه
صفحه 120 از 252
علیا که جاي گنهکاران امّت حضرت سید انبیاء صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. نزد بعضی نار کبري مطلق آتش آخرت و نار
صغري آتش دنیاست.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 13 ] ... ص : 161
( ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی ( 13
ثُمَّ لا یَمُوتُ فِیها: پس بدبختترین آن مردمان نمیرد در آتش کبري تا
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار، ج 8 (چ جدید)، باب النار ص 288 روایت 21 )
ص: 162
آسایش یابد، وَ لا یَحْیی و نه زنده باشد زندگی که از آن راحت یابد. بلکه آن حیاة نکال و وبال او باشد و پیوسته تمنّاي زوال کند،
به جهت آنکه حیاة مستلزم فنون عقاب و الوان عذاب باشد. حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در کلمات خود فرماید: فاخذروا نارا
قعرها بعید و حرّها شدید و عذابها جدید دار لیس فیها رحمۀ و لا تسمع فیها دعوة و لا تفرّج فیها کربۀ: (از راه لطف و مرحمت
موعظه فرماید:) بترسید و دوري کنید موجبات آتشی را که قعر آن دور و حرارت آن شدید و عذاب آن جدید و تازه شود، مکانی
«1» . است که نیست در آن رحمت و شنیده نشود در آن خواندنی به اجابت، و بر طرف نشود در آن سختی و زحمت
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 14 ] ... ص : 162
( قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی ( 14
قَدْ أَفْلَحَ: به تحقیق رستگاري یافت و فایز شد، مَنْ تَزَکَّی: هر که متطهّر شد از کفر و معصیت، و پاك گردانید خود را از اخلاق
رذیله و ملکات ردیّه، یا کوشش نمود در تقوي و پرهیزکاري و طهارت.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 15 ] ... ص : 162
( وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّی ( 15
وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ: و یاد کرد نام پروردگار خود را به دل و زبان، فَصَلَّی:
پس نماز گزارد.
بیان- در تفسیر این آیه وجوهی است:
__________________________________________________
103 روایت - 1) نهج البلاغه صبحی صالح، رساله 27 ص 384 و ترجمه فیض الاسلام ص 887 . و نیز بحار الانوار ج 7 ص 104 )
.16
ص: 163
-1 رستگار شد کسی که طهارت نمود و تکبیر احرام گفت. پس با این تکبیر نماز پنجگانه را بگزارد. چه نماز بدون آن منعقد
نمیشود.
-2 ذکر خدا کرد در راه مسجد. پس نماز کرد در مسجد و باطن خود را از خبث کفر پاك کرد.
-3 از جابر بن عبد اللّه انصاري مروي است که تفسیر این آیه را از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدم، فرمود: معنی
صفحه 121 از 252
آن است که رستگار شد هر که نفس خود را از خبث کفر پاك و به شهادتین عدلین اقرار کرد، پس بر پنج نماز یومیه محافظت
«1» . نمود
-4 از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است فرمود: مراد از تزکّی، صدقه دادن به زکوة فطر است و باك ندارم اینکه نیابم
«2» . یعنی کسی که زکوة فطر را داد و متوجه به مصلّی شد و نماز عید را گزارد « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی » در کتاب خود غیر این آیه را
و مراد بصلاة، نماز یومیّه است. « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » -5 مراد به ذکر، افتتاح نماز است به
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 16 ] ... ص : 163
( بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ( 16
بعد از آن اهل شقاوت را که به دنیا مشغول شده، غافل از امر آخرت هستند، خطاب فرماید که: اي اشقیا شما مستعد آخرت
نمیشوید! بَلْ تُؤْثِرُونَ: بلکه مقدّم میدارید و اختیار میکنید، الْحَیاةَ الدُّنْیا:
زندگانی دنیا را، و به جهت این عملی نمیکنید که موجب سعادت شما و سبب فوز و فلاح شما باشد در آخرت.
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح رازي (چ اسلامیه 1398 هج)، ج 12 ص 62 )
. 2) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم اسلامیه)، ج 10 ص 221 )
ص: 164
تنبیه- آیه شریفه آگاهی است براي عموم مردمان، چه اغلب ایشان به جهت علایق دنیا و دلبستگی به آن از تهیّه موجبات سعادت
آخرتی محروم میمانند.
ابن مسعود گوید زخارف دنیا را از مطاعم و مشارب و مناکح و سایر لذّات مشاهد ما ساختند و به نظر ما آراسته گردانیدند و
آخرت و نعم آن را از ما غایب ساختند و اقتصار بر وصف آن کردند، و بدین جهت ما دنیا را بر آخرت اختیار کردیم و نقد را بر
نسیه گزیدیم و از شدت غرور و جهالت و غفلت تفکّر نکردیم و اعتقاد قلبی به معاد را به کار نبستیم تا دریابیم که نسیه باقی بهتر از
«1» .، نقد فانی است
چنانچه فرماید:
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 17 ] ... ص : 164
( وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی ( 17
وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقی و سراي آخرت بهتر و پایندهتر است. زیرا نعیم آن بالذّات و خالص از شوائب کدورات، و بقا و دوام دارد، به
خلاف دنیا که لذایذ آن مشوب و بالاخره زوال و فناء یابد. و در حدیث است که: من احبّ آخرته أضرّ بدنیاه و من احبّ دنیاه اضرّ
بآخرته: هر که دوست دارد آخرت خود را ضرر زند به دنیاي خود و هر که دوست دارد دنیاي خود را ضرر رساند به آخرت خود.
«2»
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 18 ] ... ص : 164
( إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی ( 18
إِنَّ هذا: به درستی که این سخن (یعنی مضمون آیه قد افلح من تزکی، تا
صفحه 122 از 252
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح رازي (چ 1398 هج- اسلامیه) ج 12 ص 62 و منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ، ص 221 )
. 2) مجمع البیان ( 1403 هج)، ج 5 ص 476 )
ص: 165
آخر یا آنچه در این سوره است) لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی هر آینه در صحیفههاي پیشین است. یعنی کتب نخستین است که قبل از قرآن
نازل شده است.
[سوره الأعلی ( 87 ): آیه 19 ] ... ص : 165
( صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی ( 19
صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی یعنی در صحیفههاي حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه السّلام که بیست صحیفه بوده و در صحیفه حضرت
موسی علیه السّلام، یعنی الواح تورات. مراد آن است که چنانچه امر مذکور در قرآن ممدوح است، در صحف حضرت ابراهیم و
حضرت موسی علیهما السّلام نیز ممدوح است. آیه دلیل است بر آنکه حضرت ابراهیم علیه السّلام صاحب کتاب بوده مبطل قول
جماعتی که گمان بردهاند کتابی بر او نازل نشده.
تبصره- ابن بابویه (رحمه اللّه) در خصال از ابی ذر روایت نموده که سؤال نمود از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چند
کتاب خدا نازل فرمود؟ فرمود: صد و چهار کتاب: بر شیث پنجاه صحیفه و بر ادریس سی صحیفه و بر حضرت ابراهیم بیست
صحیفه. و نازل فرمود تورات و انجیل و زبور و فرقان. أبو ذر گوید پرسیدم یا رسول اللّه چه بوده صحف ابراهیم؟ فرمود: تمام آن
امثال بوده. از جمله:
ایّها الملک المبتلی المغرور انّی لم ابعثک لتجمع الدّنیا بعضها الی بعض و لکنّی بعثتک لتردّ عنّی دعوة المظلوم فانّی لا اردّها و ان
کان کافر، و علی العاقل ما لم یکن مغلوبا ان یکون له ساعات: ساعۀ یناجی فیها ربّه و ساعۀ یحاسب فیها نفسه و ساعۀ یتفکّر فیما
صنع اللّه عزّ و جلّ الیه و ساعۀ یخلو فیها بحظّ نفسه من الحلال، فانّ هذه السّاعۀ عون لتلک السّاعات و استجمام القلوب و توزیع لها و
علی العاقل ان یکون بصیرا بزمانه مقبلا علی شانه حافظا للسانه، فانّ من حسب کلامه من عمله قلّ کلامه الّا فیما یعنیه. و علی العاقل
ان یکون طالبا لثلاث: مرمّۀ لمعاش او تزوّد لمعاد او تلذّذ فی غیر محرّم. قال قلت: یا رسول اللّه فما کانت صحف موسی. قال کانت
ص: 166
عجب لمن ایقن بالموت کیف یفرح، و لمن ایقن بالنّار کیف یضحک، و لمن یري الدّنیا و تقلّبها کیف یطمئن الیها و » کلّها «1» عبرا
قال: قلت: فهل فی ایدینا ممّا انزل اللّه علیک شیء ممّا کان فی «. لمن یؤمن بالقدر کیف ینصب، و لمن ایقن بالحساب ثمّ لا یعمل
إلی آخر السورة. « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی » صحف ابراهیم و موسی؟ قال: یا اباذرّ اقرء
فرمود: از جمله صحف ابراهیم علیه السّلام: اي ملک مبتلی مغرور! بدرستیکه من بر نیانگیختم تو را براي اینکه جمع کنی دنیا را
بعض بر بالاي بعضی، و لکن برانگیختم تو را براي اینکه برگردانی دعوت مظلوم را از درگاه من. پس به درستی که من رد نکنم
آن را اگرچه کافر باشد. و بر عاقل مادامی که مغلوب نفس خود نباشد، لازم است براي او ساعاتی: ساعتی براي مناجات با
پروردگار خود، و ساعتی در آن محاسبه نماید نفس خود را، و ساعتی تفکر در آنچه به جا آورده است خدا نسبت به او (از الطاف)
و ساعتی خلوت در آن براي حظّ نفس از حلال. زیرا این ساعت کمک براي آن ساعات و آسایش قلوب و راحتی آن است. و بر
عاقل است بینا بودن به زمان خود، رو آورنده به شأن خود، حفظ کننده زبان خود. زیرا کسی که حساب کند کلام خود را از عمل
خود، کم شود گفتار او مگر در آنچه محتاج است. و بر عاقل است اینکه طالب باشد سه چیز را: نیکوئی معاش، یا توشهاي براي
صفحه 123 از 252
معاد، یا تلذّذ در غیر حرام. أبو ذر گوید. گفتم: یا رسول اللّه چه بوده صحف موسی؟ فرمود: تمام آن عبرت بوده:
مورد عجب است براي کسی که یقین دارد به مرگ چگونه خوشحالی کند؟ و عجب براي کسی که یقین دارد به آتش، چگونه
میخندد؟ و عجب براي کسی که میبیند دنیا و تقلّبات آن را، چگونه مطمئن شود به آن؟ و عجب براي کسی که ایمان دارد به
قدّر، چگونه رنج یابد؟ و عجب براي کسی که یقین دارد به حساب پس [چگونه عمل ننماید؟ اباذر گوید: گفتم آیا در آنچه نازل
فرموده خدا و در دست ما باشد، چیزي از صحف ابراهیم و موسی علیهما السّلام هست؟ فرمود
__________________________________________________
آمده است. « عبرانیّه » 1) در کتاب خصال، بجاي این کلمه، لفظ )
ص: 167
.«1» تا آخر سوره را « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّی » بخوان
در کتاب کافی- حضرت صادق علیه السّلام فرماید: عطا فرموده خدا حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را جمیع آنچه عطا
«2» . صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی » : نموده انبیاء را، و نزد ما باشد صحفی را که خدا فرموده
__________________________________________________
524 ، با اختلاف نسخه. - 1) کتاب الخصال (چ حیدري 1389 هج)، ج 2 (ابواب العشرین و مافوقه) روایت 13 ص 525 )
[...] . 2) اصول کافی (چ سوم)، ج 1، کتاب الحجۀ، ص 225 ، روایت 5 )
ص: 169
ص : 169 ... «( الغاشیۀ ) » سوره هشتاد و هشتم
اشاره
سورة الغاشیه- این سوره مبارکه مکّی است.
عدد آیات- بیست و شش آیه.
عدد کلمات- نود و دو.
عدد حروف- سیصد و هشتاد و یک.
فی فریضۀ أو نافلۀ غشاه اللّه « هَلْ أَتاكَ حَ دِیثُ الْغاشِیَۀِ » ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- قال ال ّ ص ادق علیه السّلام: من ادمن قرائۀ
برحمته فی الدّنیا و الاخرة و اتاه الأمن یوم القیمۀ من عذاب النّار.
فرمود حضرت صادق علیه السّلام: هر که مداومت کند به قرائت سوره غاشیه در نماز واجب یا مستحب، بپوشاند خدا او را به
.«1» رحمت خود در دنیا و آخرت و عطا فرماید او را امن روز قیامت از عذاب آتش
تذکره- آثار خاصه وارده منوط است به عمل کردن به مضامین سوره مبارکه نه به صرف قرائت فقط. زیرا این باعث اغراء به جهل،
و ساحت شریعت منزّه باشد.
__________________________________________________
1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حیدري 1391 هج، ص 150 )
ص: 170
چون حق تعالی اختتام نمود سورة الاعلی را به ترغیب عباد در ثواب یوم معاد که آن افضل از دنیا و ابقی باشد، افتتاح این سوره
صفحه 124 از 252
فرمود به ذکر احوال قیامت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 1] ... ص : 170
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ الْغاشِیَۀِ ( 1
هَلْ أَتاكَ: (استفهام تقریري است براي تذکیر و تفخیم، و عرب را عادت است که چون خواهند تفخیم چیزي کنند، مخاطب را
گویند: هل تعرف کذا؟) پس حق تعالی به جهت تفخیم فرماید: آیا آمد تو را (یعنی البتّه آمد به تو اي پیغمبر) حَدِیثُ الْغاشِیَۀِ: خبر
داهیه و بلیه که فرا گرفته و پوشیده است. مرد قیامت باشد که اهاویل و شدائد او احاطه نماید خلایق را و هیبت او به همه کس فرا
رسد. یا آتش جهنم بر همه جهنمیان فرا رسد.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 2] ... ص : 170
( وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ خاشِعَۀٌ ( 2
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ: رويهاي کفار و معاندان در آن روز، خاشِعَۀٌ: ترسناك و خوار و ذلیل باشد و آثار مذلت در صورت آنها هویداست.
مراد، وجوه متکبّران و رؤساي مشرکانند. و اولی آنکه جمیع کفّار باشند. زیرا همّه آنها متکبّرانند از سجود و عبادت حضرت معبود،
لذا مستوجب مذلّتاند. یعنی تمام کفّار در آنروز ذلیل و بیمقدار باشند.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 3] ... ص : 170
( عامِلَۀٌ ناصِبَۀٌ ( 3
عامِلَۀٌ ناصِبَۀٌ: عمل کننده رنج کشنده در آن عمل.
ص: 171
تنبیه- در تفسیر این آیه وجوهی است:
-1 جهنّمیان به عملی مشغول باشند که رنج و تعب بسیار به آنها رسد. مثل کشیدن زنجیرهاي آتشین که بر دستها و گردنهاي
آنها نهند و فرو رفتن در آتش و ورود انواع عقاب و عذاب.
-2 در دنیا رنج کشیدهاند به عملی که در آخرت به آنها نفع ندهد، بلکه در مشقّت و تعب اندازد.
-3 عامل باشند در دنیا به معاصی و ناصب باشند در آخرت به انواع عقاب.
-4 عامل و ناصب باشند در دنیا به چیزي که خلاف امر الهی باشد و آنها رهبانان و اصحاب صومعه و اهل بدعت و آراي باطلهاند.
-5 حضرت صادق علیه السّلام فرماید: کلّ ناصب لنا و ان تعبّد و اجتهد یصیر الی هذه الایۀ: هر که نصب عداوت نموده براي ما و
.«1» ناصبیت را شعار خود ساخته، اگرچه در عبادت جد و جهد تمام نماید و جمیع اقسام طاعات به جا آورد، از اهل این آیه است
و در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام- فرماید: هم الّذین خالفوا دین اللّه مع انّهم صاموا و صلّوا و الّذین نصبوا لأمیر المؤمنین
علیه السّلام نصبا فی العداوة فلا یقبل اللّه شیئا من افعالهم و اعمالهم. یعنی: ایشان جماعتیاند که مخالفت کردهاند در دین خدا با
آنکه روزه داشته و نماز گزارده و کسانی که نصب عداوت امیر المؤمنین علیه السّلام کردهاند، پس حق تعالی قبول نفرماید افعال و
.«2» اعمال ایشان را
صفحه 125 از 252
__________________________________________________
1) مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 479 و نیز بحار الانوار چ جدید ج 8 باب 27 ص 356 روایت 13 بنقل از کافی و همین )
. روایت بنقل از امام محمد باقر علیه السّلام در حدیث شماره 14
2) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 224 بنقل از تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام و بهمین مضمون در تفسیر قمی )
. (چ نجف) ج 2 ص 418
ص: 172
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 4] ... ص : 172
( تَصْلی ناراً حامِیَۀً ( 4
تَصْ لی ناراً: درآیند و ملازم باشند آتشی را، حامِیَۀً: که در نهایت شدّت حرارت رسیده، که زبانه زند بر دشمنان خدا و هرگز از آن
خلاصی نداشته باشند.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 5] ... ص : 172
( تُسْقی مِنْ عَیْنٍ آنِیَۀٍ ( 5
تُسْقی آشامیده شوند، یعنی بعد از آنکه عطش ایشان به نهایت رسیده باشد.
بیاشامانند ایشان را، مِنْ عَیْنٍ آنِیَۀٍ: از آب چشمهاي که به غایت گرمی رسیده.
در کفایۀ الموحّ دین- آنیه چشمهاي است در جهنم که از براي او، انین و ضجّه [اي است از شدت حرارت، و حضرت باقر علیه
السّلام فرماید: اشتعال آتش جهنم از این چشمه است. و فرمود: کلّ اودیۀ النّار تنام و تلک العین نار لا تنام من حرّها: هر گودال
.«1» آتشی، خاموشی دارد و این چشمه آتش، خاموشی ندارد حرارت آن
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 6] ... ص : 172
( لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلاَّ مِنْ ضَرِیعٍ ( 6
بعد از آن ذکر طعام آنها فرماید:
لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ: نیست مر جهنّمیان را خوردنی، إِلَّا مِنْ ضَ رِیعٍ: مگر از ضریع، و آن نوع گیاهی است خاردار که برگ ندارد. چون تر
باشد آن را شبرق نامند و گیاه چهارپایان باشد. چون خشک شود، سمّ قاتل گردد و آن را ضریع
__________________________________________________
. 1) کفایۀ الموحدین (انتشارات علمیه اسلامیه- تهران) ج 4 فصل 19 ، ص 410 )
ص: 173
گویند. و به جهت خباثت آن هیچ جنبنده گرد آن نگردد، و در آخرت شجر ناریّه که مشابه ضریع باشد، به خورد جهنمیان دهند.
ابن عبّاس روایت نموده: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ال ّ ض ریع شیء یکون فی النّار یشبه الشّوك امرّ من الصّبر و انتن
من الجیفۀ و اشدّ حرّا من النّار سمّاه اللّه ال ّ ض ریع. فرمود رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: ضریع چیزي است در میان آتش
جهنّم و مشابه خار است، تلختر از صبر و گندیدهتر از مردار و حرارت آن بیشتر از آتش است و حق تعالی آن را ضریع نام نهاده
.«1»
صفحه 126 از 252
ابو درداء نقل نموده که رويهاي اهل جهنم را زشت گردانند، مانند کردارهاي ایشان، و علت گرسنگی را بر آنها مسلط گردانند تا
به حدي که از غایت گرسنگی آتش جهنم بر ایشان سهل نماید و بیطاقت شده، به فریاد آیند و طعام طلبند. بعد از چند مدت
ایشان را ضریع دهند که مدت مدیدي در گلوي آنها بماند و فرو نرود. بیاد آنها آید که در دنیا چون طعام در گلو میگرفت آب
میآشامیدیم. پس آب طلبند تا طعام فرو رود. بعد از مدتی مدید ایشان را از چشمه آنیه دهند. چون نزدیک دهن برند، رويهاي
ایشان همه بسوزد و چون به شکم رود، تمام امعاء و احشاي ایشان را پاره پاره کند. چنانچه فرماید:
.«2» « و سقوا ماء حمیما فقطّع امعائهم »
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 7] ... ص : 173
( لا یُسْمِنُ وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ ( 7
شأن نزول- نقل نمودهاند که چون ابو جهل و اتباع او، این آیه را شنیدند، گفتند: این شخص ما را از چیزي میترساند که چون
شتران ما میخورند، سیر میگردند و فربه میشوند. ما اگر بخوریم نیز فربه و قوي میشویم. این را از
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 479 )
2) مدرك سابق و آیه در سوره محمد آیه 15 . هر دو مورد در منهج الصادقین، ج 10 ، ص 224 نیز آمده است. )
ص: 174
حق تعالی فرمود: .«1» روي تکذیب و سرزنش گفتند
لا یُسْمِنُ: فربه نمیکند آن ضریع جهنّم کسی را، وَ لا یُغْنِی مِنْ جُوعٍ: و دفع نمیکند هیچ گرسنگی را، یعنی مقصود از طعام یکی از
دو چیز است:
یکی فربهی و دیگر رفع گرسنگی و هیچ یک در جهنم نباشد.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 8] ... ص : 174
( وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَۀٌ ( 8
بعد از آن وصف اصحاب بهشت فرماید:
وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ: رويهاي بهشتیان در آن روز، ناعِمَۀٌ: تازه و اثر بهجت و سرور نعمت در او پیداست. یا ارباب وجوه متنعم و مرفّه باشند
از انواع لذّات.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 9] ... ص : 174
( لِسَعْیِها راضِیَۀٌ ( 9
لِسَ عْیِها راضِیَۀٌ: مر عمل خود را پسند کننده، یعنی عملی که کرده باشند، به آن راضی شوند در آن وقت که جزا و ثواب آن را ببینند
و به انواع کرامت برسند. مراد آن است که چون نفع اعمال و جزاي عبادت ایشان بر ایشان ظاهر شود، به آن راضی و خشنود شوند.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 10 ] ... ص : 174
( فِی جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ ( 10
صفحه 127 از 252
فِی جَنَّۀٍ عالِیَۀٍ: در بهشت عالی مرتبه باشند که علو شرف و علو جلالت و
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 225 )
ص: 175
علو مکان و علو منزلت دارند.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 11 ] ... ص : 175
( لا تَسْمَعُ فِیها لاغِیَۀً ( 11
لا تَسْمَعُ: نشنوند صاحبان وجوه مسروره یا نشنوي تو اي مخاطب، فِیها لاغِیَۀً: در آن بهشت عالی، لغو و بیهوده یا کلمه لغو، یا نفسی
که صاحب لغو باشد. یعنی کلام بهشتیان همه ذکر و حکم باشد.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 12 ] ... ص : 175
( فِیها عَیْنٌ جارِیَۀٌ ( 12
فِیها عَیْنٌ: در آن بهشت چشمهاي آب، جارِیَۀٌ: جاري است که هرگز قطع نشود.
بیان- چشمهها در غایت عظمت و کثرت، بعضی از عسل و بعضی شیر و بعضی آب. و نهرها بر روي زمین بهشت گذرند به وفق
مراد اهل بهشت.
بدون اختلاط به هم. «1» ، نه در اخدود و جدولها
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 13 ] ... ص : 175
( فِیها سُرُرٌ مَرْفُوعَۀٌ ( 13
فِیها سُرُرٌ: در آن بهشت تختهاي مرصع، مَرْفُوعَۀٌ: رفیع القدر، یا بلند برداشته، تا مؤمن بالاي آن برآید، تا جمیع نعم دائمی که حق
تعالی به او کرامت فرموده باشد، به نظر او در آید. و این تختها اصل آن از طلا و مکلّل به زبرجد و
__________________________________________________
1) یعنی جویها. )
ص: 176
درّ و یاقوت [است .
در معالم- نقل نموده که تختها در هوا مرفوع باشد. چون مؤمن خواهد به روي او نشیند، به زمین آید و چون بر آن قرار گیرد، باز
.«1» مرتفع گردد به محل خود
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 14 ] ... ص : 176
( وَ أَکْوابٌ مَوْضُوعَۀٌ ( 14
وَ أَکْوابٌ: و دیگر از نعم، کوزههاي بیدسته و لوله (تنگ) باشد، مَوْضُوعَۀٌ: نهاده شده نزد بهشتیان مهیّا و آماده، تا احتیاج نداشته
باشند به طلبیدن آن، یا نهاده شده بر اطراف چشمهها و معدّ و مهیا براي آشامیدن ایشان.
صفحه 128 از 252
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 15 ] ... ص : 176
( وَ نَمارِقُ مَصْفُوفَۀٌ ( 15
وَ نَمارِقُ: و دیگر از تشریفات، بالشها و مسندهاي مَصْ فُوفَۀٌ: نهاده شده با یکدیگر، یعنی متّصل به هم، تا به هر کدام که خواهند
نشینند و تکیه کنند.
مخلّه باشد که به آن تکیه نماید. «2» شاید مراد بساط و مخدّه و طنافس
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 16 ] ... ص : 176
( وَ زَرابِیُّ مَبْثُوثَۀٌ ( 16
وَ زَرابِیُّ: و فرشهاي فاخر عریض، مَبْثُوثَۀٌ: گسترده به هر جا که اراده بهشتی باشد، یا متفرّق در مجالس. یعنی بساط فاخر بارز که
محمول باشد به حمل
__________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 226 ، به نقل از معالم. )
2) جمع طنفسه به معناي چیزي که به آن تکیه کنند. )
ص: 177
رفیق.
عاصم بن ضمره- از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که آن حضرت ذکر اهل بهشت میفرمود، در اثناي آن فرمود:
بهشتیان بیایند و در آن داخل شوند و اصل خانههاي ایشان از سنگ لؤلؤ باشد و در آن سرر مرفوعه و اکواب موضوعه و زرابی
مبثوثه باشد. و اگر نه آن بود که حق سبحانه آن را براي تمتّع و تلذّد ایشان خلق فرموده، هر آینه نور دیده ایشان از کثرت مشاهده
از اشعه و لمعان آن پراکنده شدي و بینور گشتی و ایشان دست در گردن زوجات خود کنند و بر بالاي تخت بنشینند و شکر خدا
.«1» را به جاي آرند
تبصره- اصل فهم بهشت و اوضاع آن و آنچه خداوند کریم رحیم در آن مهیّا فرموده از انواع نعم و اصناف آن خارج از طور عقول
و ادراك آن نتوان نمود، نه به حواسّ ظاهر و نه به حواسّ باطنه، مگر بر سبیل نمونه و تصوّر فی الجمله. چه حق تعالی در وصف آن
آنچه نفوس ناطقه انسانیّه به آن میل نماید. و آنچه چشم خلایق به آن لذت یابد، «2» « وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ » : فرموده
حق تعالی آن را مهیّا فرموده.
در بحار- از کتاب عدّة- قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم لو انّ ثوبا من ثیاب الجنّۀ القی علی اهل الدّنیا لم یحتمله ابصارهم
و لماتوا من شهوة النّظر الیه. فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اگر جامهاي از لباسهاي بهشتی انداخته شود بر اهل دنیا،
و وارد شده از ائمه هدي علیهم السّلام: کلّ شیء من .«3» چشمها تحمل دیدن آن ندارد و هر آینه بمیرند از میل نظاره نمودن بآن
الدّنیا سماعه اعظم من عیانه و کلّ شیء من الاخرة عیانه اعظم من سماعه:
.«4» هر چیزي از دنیا شنیدن آن عظیمتر است از دیدن آن و هر چیزي از آخرت دیدن آن عظیمتر است از شنیدن
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان، ( 1403 هج) ج 5 ص 480 )
. 2) سوره زخرف آیه 71 )
صفحه 129 از 252
3) بحار الانوار، چ جدید، ج 8، ص 191 روایت 168 بنقل از عدة الداعی. )
4) بحار الانوار، چ جدید، ج 8، ص 191 روایت 168 بنقل از عدة الداعی. [...] )
ص: 178
شأن نزول- چون کفّار- از حضرت شنیدند که در بهشت سریرها باشد به غایت بلند، تعجب نموده، به هم گفتند: این نشاید، چه
مدّت مدید لازم است تا بالا روند و مدتی لازم تا پائین آیند. آیه شریفه نازل شد:
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 17 ] ... ص : 178
( أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ( 17
أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ: آیا نمینگرند به سوي شتر که به قدرت، کَیْفَ خُلِقَتْ: چگونه آفریده شده، یعنی با آن بلندي و بزرگی
مسخّر کودکی میشود تا بر او بالا میرود و پائین میآید. پس چرا از تخت بهشتیان تعجب میکنید که در تحت فرمان ایشان باشد.
تنبیه- خلق شتر دال است بر کمال قدرت و حسن تدبیر خالق عالم، چه عظیم الجثّه است و بار گران برمیدارد و منقاد است در بار
کردن و سوار شدن همه کس بر آن، و میخوابد براي حمل و برمیخیزد با حمل، و مطیع است به کشیدن مهار و به هر جا خواهند،
تا آنکه اطفال هم مهار او را ببرند تابع است. و اگر مهارش بر شاخ درختی پیچد، پیشتر نرود و بازایستد. چنانچه در بعض تفاسیر
نقل شده که موشی مهار شتري میبرد. چون به سوراخ رفت، شتر بر در سوراخ بایستاد. موش در آنجا کشید، چون بیشتر کشید، شتر
.«1» سر فرود آورد بر در سوراخ. مردمان واقف شده گفتند سبحان اللّه حیوانی بدین عظمت، مسخر جانوري بدین ضعیفی شده
دیگر از غرائب او آنکه طویل العنق مخلوق گشته تا قادر باشد بر چریدن. و او را کشتی بیابانی گویند. چنانچه سفینه قطع دریا
میکند، شتر هم قطع
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان، ( 1403 ) ج 5 ص 480 و منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 227 )
ص: 179
صحرا نماید. و صبر او بر وجهی است که تا ده روز یا بیشتر تاب تشنگی دارد.
خار و گیاه صحرا که هیچ بهائم نمیتواند بخورد، او میخورد و بار میکشد و طی مسافت بعیده مینماید. و آنچه مطلوب است از
حیوان، مثل نسل و حمل و شیر و پشم و سواري از او حاصل میشود. و به جهت این صفات است که به ذکر مخصوص شده نزد
بیان آیات مثبته در حیوانات که اشرف مرکبها و اکبر آنهاست از روي خلقت و لهذا نزد عرب، اعجب و اعزّ همه چیزهاست. و
فیل اگرچه اعظم از شتر است در جثّه، لکن چون صفات مذکوره از او مسلوب است و با وجود بر این بعید العهد باشد نزد عرب، لذا
ذکر نفرمود.
در تبیان- فرماید که مخاطب عرباند و اکثر ایشان اهل صحرا و مالیه ایشان همین شتر است و به هر طرف مینگرند، جز آسمان و
لا جرم بعد از ذکر شتر فرماید: .«1» زمین و کوه نمیبینند
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 18 ] ... ص : 179
( وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ( 18
وَ إِلَی السَّماءِ: و آیا نگاه نمیکنند به آسمان که به حکمت کامله، کَیْفَ رُفِعَتْ: چگونه بلند برافراشته شده بیعمد و ستون؟
صفحه 130 از 252
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 19 ] ... ص : 179
( وَ إِلَی الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ ( 19
وَ إِلَی الْجِبالِ: و چرا نظر نمیکنند به کوهها که به قدرت عالیه، کَیْفَ نُصِبَتْ: چگونه برافراشته است بر زمین، به طریق ثبات و رسوخ
که اصلا متحرّك و مضطرب نمیشود و از جاي خود زایل نمیگردد؟
__________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 227 بنقل از تبیان. )
ص: 180
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 20 ] ... ص : 180
( وَ إِلَی الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ ( 20
وَ إِلَی الْأَرْضِ: و چرا نگاه نمیکنند به سوي زمین، کَیْفَ سُطِحَتْ:
چگونه پهن شده و بسط یافته، تا جاي آرامش و سکونت مخلوقات باشد؟ خلاصه این آیات بیّنات آنکه: منکرین و متشکّکین صانع
عالم! نظر کنید در انواع مخلوقات از بساط و مرکّبات، و تدبّر نمائید در آن تا متیقّن شوید بر کمال قدرت خالق. و انکار اقتدار او
منمائید بر اعاده و بعث و نشور. زیرا چنانچه قادر بر ایجاد بوده، قادر بر اعاده البته خواهد بود. و لهذا در عقب آن بیان امر معاد
فرموده و بر آن مرتب ساخته امر به تذکّر را که:
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 21 ] ... ص : 180
( فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ ( 21
فَذَکِّرْ: پس تذکّر نما و موعظه و پند گوي اي پیغمبر ایشان را، و اگر از روي عناد نظر در دلایل مذکوره نکنند و متذکّر نشوند تا
هدایت یابند بر قدرت ما بر بعث و نشور، الحاح منما در این باب و مشقت به نفس خود راه مده و مغموم و محزون مشو. زیرا که بر
تو همین تبلیغ و تذکر است، چنانچه فرماید: إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ: جز این نیست که تو را لازم است رساندن و پند دادن فقط.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 22 ] ... ص : 180
( لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ ( 22
زیرا ایمان به «1» « ما انت علیهم بجبّار » لَسْتَ عَلَیْهِمْ: نیستی بر ایشان، بِمُ َ ص یْطِرٍ: متسلّط تا اجبار کنی ایشان را به ایمان. نظیر این است
اختیار و با
__________________________________________________
. 1) سوره ق آیه 45 )
ص: 181
اجبار منافات دارد، و ثواب و عقاب مترتّب بر تکلیف، و لازمه آن اختیار بندگان است در ردّ و قبول. نزد بعضی این آیه منسوخ
است به آیۀ القتال، لکن اصحّ آنکه در این نسخ نیست. زیرا جهاد اکراه قلوب نیست تا ناسخ باشد و معنی آیه آنکه:
اي پیغمبر! تو همین مبعوث هستی بر تذکّر و تبلیغ و از ترك قبول ایشان اثمی و حرجی بر تو لازم نمیآید.
صفحه 131 از 252
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 23 ] ... ص : 181
( إِلاَّ مَنْ تَوَلَّی وَ کَفَرَ ( 23
إِلَّا مَنْ تَوَلَّی: (استثناء منقطع) یعنی تو مستولی نیستی بر ایشان، لکن هر که روي بگرداند بعد از تذکر و پشت نماید، وَ کَفَرَ: و کافر
گردد به حق، و حق را بپوشاند
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 24 ] ... ص : 181
( فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکْبَرَ ( 24
فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ: پس عذاب فرماید او را خداي تعالی، الْعَذابَ الْأَکْبَرَ:
عذابی بزرگتر، یعنی عذاب آخرت که اعظم است از دنیا که قحط و قتل و اسیري باشد.
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 25 ] ... ص : 181
( إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ( 25
إِنَّ إِلَیْنا: پس به درستی که به سوي ماست یعنی به حکم ما باشد، إِیابَهُمْ: بازگشت ایشان در قیامت.
ص: 182
[سوره الغاشیۀ ( 88 ): آیه 26 ] ... ص : 182
( ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ ( 26
ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ: پس به تحقیق بر ماست حساب ایشان. یعنی محاسبه اعمال ایشان خواهیم کرد و همه به جزا و سزا خواهیم
رسانید بر وفق اعمال. این آیه جامع است: وعد را نسبت به مؤمنان و مطیعان و وعید را نسبت به کافران و عاصیان. آیه مفید دو
حکم است: وعد به پیغمبر که اندوه و ملال به خاطر مبارك راه مده که کفار اگرچه با تو معاندت میکنند و ایذا و آزار به تو
رسانند، بازگشت همه ایشان به حکم ما و مجازات ایشان بر ماست و عن قریب از دغدغه آنها فارغ شوي و نزد مشاهده عذاب ایشان
خوشحال و شادمان گردي. و دیگر وعید به کفار که آنها گمان نکنند که یوم الحساب و العقاب نیست، بلکه بزودي در عالم دیگر
به جزا خواهند رسید.
تتمه- در کتاب کافی- از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که فرمود:
چون روز قیامت شود و خداوند جمع فرماید اوّلین و آخرین را به جهت فصل الخطاب، بخواند حضرت رسول و علی علیهما السّلام
را و بپوشاند به هر یک حلّه سبزي که روشن شود از نور آن ما بین مشرق و مغرب. پس آن دو بزرگوار بالاي منبري از نور روند و
بخوانند ما را، پس واگذار کنند به ما حساب مردمان را. پس مائیم قسم بخدا آن کسانی که داخل نماید اهل بهشت را به بهشت و
.«1» اهل جهنّم را به جهنّم
-2 عن الکاظم علیه السّلام: الینا ایاب هذا الخلق و علینا حسابهم، فما کان لهم من ذنب بینهم و بین اللّه تعالی حتمنا علی اللّه فی ترکه
لنا فاجابنا الی ذلک، و ما کان بینهم و بین النّاس استوهبنا منهم و اجابوا الی ذلک، و عوّضهم اللّه. فرمود حضرت کاظم علیه السّلام:
برگشت این خلق به سوي ماست و بر ماست حساب ایشان. پس هر کس از ایشان که در
__________________________________________________
صفحه 132 از 252
. 1) کافی (چ چهارم بیروت)، ج 8 روضه کافی ص 159 روایت 154 )
ص: 183
ذمّه او گناهی باشد بین او و بین خدا- که حق اللّه است- پس ما خواهش کنیم از خدا که واگذارد آن گناه را به جهت ما. پس
اجابت میفرماید خدا براي ما، و هر کس که در ذمّه او حقّ مردم باشد، خواهش بخشش کنیم از صاحب حق و او هم اجابت
.«1» میکند و خداوند به او عوض میدهد
-3 در امالی صدوق (رحمه اللّه) حضرت صادق علیه السّلام فرماید: چون روز قیامت شود، خداوند ما را و کیل مینماید که حساب
«2» . شیعیان خود را بنمائیم. پس آنچه حق اللّه باشد، خواهش عفو مینمائیم و آنچه حق خود ما باشد، به ایشان واگذار کنیم
تنبیه- این مطلب را باید دانست که مقام جلالت شفاعت آل عصمت و طهارت در باب شفاعت به جاي خود محفوظ و مسلّم، لکن
باعث غرور و غفلت شیعیان نگردد که شیطان به استظهار و پشت گرمی به این احادیث، آنها را در وادي عصیان و نافرمانی حضرت
شفاعت شافعین و ائمه .«3» « و لا یشفعون الّا لمن ارتضی » : سبحان مغرور و فریفته گرداند، و آیه شریفه را متذکّر باشند که فرموده
معصومین علیهم السّلام متعلق به مرضیّ الدین باشد، نه مطلقا.
__________________________________________________
. 1) روضه کافی چ حیدري، ج 8 ص 162 روایت 167 )
. 2) بهمین مضامین در بحار الانوار، ج 8 باب الشفاعۀ ص 50 روایتهاي 54 و 55 و 56 و 57 و ج 24 ص 272 )
. 3) سوره انبیاء آیه 28 )
ص: